كارآفرين سازماني: كسي كه تحت حمايت يك شركت ، محصولات ، فعاليتها و تكنولوژي جديد را كشف و به بهره داري مي رساند.
كارآفريني : فرآينــدي است كه منجر به ايجــاد رضايتمندي و يا تقاضاي جديد مي گردد.كارآفريني عبارتسـت از فرآينـد ايجـاد ارزش از راه تشكيل مجموعهُ منحصر به فردي از منابع به منظور بهره گيري از فرصتها.
كارآفرين (مستقل) : فردي كه مسوُليت اوليه وي جمع آوري منابع لازم براي شروع كسب و كار است و يا كسي كه منابع لازم براي شروع و يا رشد كسب و كاري را بسيج مي نمايد و تمركز او بر نواوري و توسعه فرآيند ، محصول يا خدمات جديد مي باشد. به عبارت ديگر ، كارآفرين فردي است كه يك شركت را ايجاد و اداره مي كند و هدف اصلي اش سود آوري و رشد است . مشخصه اصلي يك كارآفرين ، نوآوري مي باشد.
كارآفرين شركتي : كارآفريني شركتي به مفهوم تعهد شركت به ايجاد و معرفي محصولات جديد و نظام هاي سازماني نوين است.
ويژگيهاي شخصيتي كارآفرينان : ديويد مك كللند از استادان روانشناسي دانشگاه هاروارد آمريكا كه اولين بار "نظريه روانشناسي توسعه اقتصادي" را مطرح نمود ، معتقد است كه عامل عقب ماندگي اقتصادي در كشور هاي در حال توسعه مربوط به عدم درك خلاقيت فردي است بنابر عقيده ايشان با يك برنامه صحيح تعليم و تربيت مي توان روحيه كاري لازم را در جوامع تقويت نمود ، به گونه اي كه شرايط لازم براي صنعتي شدن جوامع فراهم آورد.
كارلند و همكارانش اهم ويژگيهايي را كه در مورد كارآفرينان مورد بررسي واقع و تاُييد شده بودند ، جمع آوري نمودند كه اهم آنها عبارتند از:
- نياز به توفيق
- تمايل به مخاطره پذيري
- نياز به استقلال
- كارآفرينان داراي مركز كنترل دروني هستند.
- خلاقيت
كارآفريني در اقتصاد رقابتي و مبتني بر بازار امروزه داراي نقش كليدي است. به عبارت ديگر در يك اقتصاد پويا ، ايده ها ، محصولات ، و خدمات همواره در حال تغيير مي باشند و در اين ميان كارآفرين است كه الگويي براي مقابله و سازگاري با شرايط جديد را به ارمغان مي آورد.از اين رو در يك گسترده وسيع تمام عناصر فعال در صحنه اقتصاد (مصرف كنندگان ، توليد كنندگان ، سرمايه گذاران) بايد به كارآفريني بپردازند و به سهم خود كارآفرين باشند.
آنچه دراين رابطه اهميت دارد اين است كه عليرغم اهميت روزافزون اين پديده و نقش فزاينده آن در اقتصاد جهاني كمتر به اين موضوع پرداخته ميشود. وضعيت اقتصادي كشور و تركيب جمعيتي امروزه بيش از پيش مارا نيازمند يافتن زمينه هاي پيشرو در صحنه اقتصادي مي كند و در اين راستا ضرورت داشتن مدل ، الگوها و راهكارهاي مناسب جهت آموزش ، تربيت و استفاده بهينه از نيروي فعال و كارآفرين بيشتر مي شود.
علوم كارآفريني حاصل همگرايي تحقيقات بنيادي و كاربردي است كه فرصتهاي تجاري از تحقيقات بنيادي ايجاد مي كند. لذا رابطه نزديكتر بين تحقيقات بنيادي و توسعه صنعتي ظاهر ميگردد و فاصله زماني بين اين دو فرآيند كوتاهتر مي شود. يعني تاكيد بر فرآيندي كه دانش به سرمايه پول و عوامل توليد تبديل مي شود و كشفيات علمي به كاربردها و منبع در آمد منجر مي گردند. در واقع علم و تحقيقات علمي به تكنولوژي و دانش به مالكيت معنوي تبديل مي شود.
كارآفرين ايدهاي را يافته وآن را تبديل به فرصتي اقتصادي ميكند. در فضاي كسبوكار، فرصت، فكر نويني است كه قابليت تجاري شدن دارد. آگاهي از محيط بازار و نيازهاي مشتري به همراه نگرش كارآفرينانه، كارآفرين را در يافتن فرصت و پرداختن به آن ياري ميدهد. سپس كارآفرين طرحي تجاري مينويسد كه درآن مسائلي چون بازار محصول يا خدمت، مسائل حقوقي و قانوني شركت، تامين سرمايه، راهاندازي و رشد، سازماندهي، مديريت كسب و كار و غيره را بررسي و پيشبيني مينمايد. در مجموع اينكه كارآفرينان به دو صورت در جامعه ظاهر ميشوند كه عبارتند از: كارآفريني شركتي وكارآفريني سازماني. در كارآفريني شركتي كسب و كار(شركت) جديدي شكل ميگيرد و در كارآفريني سازماني نوعي نوآوري در درون سازمانها و شركتهاي موجود شكل ميگيرد. هدف نهايي و غايي همه كارآفرينان، شناسايي، خلق و استفاده از فرصتهاي موجود از طريق تبديل ايدههاي نو و جديد به واقعيتهاي سودآور و تجاري در قالب كالاها و خدمات مورد نياز جامعه است.
اهميت كارآفريني و كارآفرينان چيست؟
سه دليل مهم توجه به موضوع كارآفريني، توليد ثروت، توسعه تكنولوژي و اشتغال مولد است. كارآفريني بعنوان سنبل و نماد تلاش و موفقيت در امور تجاري بوده و كارآفرينان پيشگامان موفقيتهاي تجاري در جامعه هستند. توانايي آنها در بهرهگيري از فرصتها، نيروي آنها در نوآوري و ظرفيت آنها در قبال موفقيت، بعنوان معيارهايي هستند كه كارآفريني نوين بوسيله آنها سنجيده ميشود. كارآفرينان از نظر رهبري، مديريت، نوآوري، كارايي، ايجاد شغل، رقابت، بهرهوري و تشكيل شركتهاي جديد، سهم مهمي در رشد اقتصادي دارند. كارآفرينان و سازمانهاي كارآفرين همواره سعي ميكنند تا هزينههاي خود را به حداقل برسانند، با توجه به منابع موجود برنامهريزي ميكنند و به آنچه كه نميدانند بيشتر از آنچه كه دارند ميانديشند. به همين جهت ريسكپذيرند، تحمل ابهام را دارند و به تحقيقات ارج مينهند. بنابر اعتقادي، در جوامع لازم است كه انقلاب كارآفريني رخ دهد بهگونهاي كه اين انقلاب در قرن حاضر، اهميتي به مراتب بيشتر از اهميت انقلاب صنعتي دارد.
منابع:
www.maghalatesarable.blogfa.com
www.vista.ir/m/a/r3hh1