پس از پایان جنگ با وامهایی که از کشورهای متفق گرفت، توانست کشور را بازرسازی کند. جمهوری فدرال آلمان هماکنون یکی از اعضای سازمان ملل متحد، ناتو، کشورهای گروه هشت و گروه پنج بوده و از بنیانگذاران اتحادیه اروپا است.
نظام اداري آلمان
آلمان از زمان ایجاددولت ملی به استثنای دوران نازی، دارای سیستم فدرال بوده است. قبل از اتحاد از ده ایالت واکنون از پانزده ایالت تشکیل شده است.ایالات دارای اختیارات وسیعی است و به عنوان مجری مصوبات حکومت مرکزی بوده و فقط ده درصد کارکنان در مرکز هستند.
طبق قانون اساسی آلمان (مصوب1949)، دولت پارلمانی، دارای دو مجلس و صدراعظم قوی بوده و رئیس جمهور حالت تشریفاتی دارد که برای مدت پنج سال انتخاب می شود. ساختار اجرایی دولت فدرال شامل دفتر صدراعظم و چند وزارتخانه است. تعداد وزارتخانه ها بین 12 تا 18 وزارتخانه متغیر است.
در آلمان بر خلاف فرانسه، کارمندان عالی رتبه به وزارت نمی رسند بلکه وزرای فدرال، سیاستمدارانی حرفه ای هستند که در رشته مربوط متخصص بوده و گردش مشاغل عالی در این کشور به ندرت صورت می گیرد.
حوزه وزارتی، یک واحد کوچک است که اعضای آن توسط وزیر انتخاب می شود وبا تغییر وزیر آن حوزه نیز تغییر می کند. بنابراین وفاداری آنها به وزیر قابل توجه است.
بوروکرات های آلمان، همه کسانی هستند که در قرن گذشته براساس آزمایش شایستگی ، با اتکاء بر کارایی و اصل حکومت مطلق انتخاب شده اند.
رابطه بین بوروکرات ها و سیاستمداران در زمان جمهوری وایمار و رایش سوم آشفته شد. در زمان حکومت نازی ها بوروکرات ها در رده پایین تری از سیاستمداران قرار داشتند. بعد ازجنگ جهانی دوم به رغم تمام تحولات بوروکراسی زمان پروس تغییر چندانی نکرد.
کارمندان دولت به سه گروه اعضای دائمی، کارمندان حقوق بگیر و پیمانی و کارگران مزد بگیر تقسیم می شوند.
خدمات دولتی در آلمان به طور عمودی به چهار طبقه پایین،متوسط،میانه و بالا تقسیم می شود.
خشکی و عدم انعطاف از صفات کارمندان است که در عین حال خواهان عملکرد بالایی هم می باشند.
رشد در داخل سیستم براساس دومعیار انجام میشود:
1. ملاحظات سنتی خدمات دولتی مانند : ارشدیت، شایستگی حرفه ای، وفاداری و روابط کاری خوب با کارکنان
2. وابستگی های حزبی، مهارتهای سیاسی، داشتن حامی سیاسی و روابط خوب با گروههای ذیربط.
بوروکراسی آلمان با مدل ایده ال وبر تطبیق ندارد زیرا:
بوروکرات های آلمان عمدتا به طرف سیاست و رفتار سیاسی گرایش دارند و به رغم تغییرات سیاسی زیاد، کنترل سیاسی بر بوروکراسی وسیع بوده و بوروکراسی آلمان بیش از اندازه مطیع است.
تفاوت بوروکراسی آلمان با فرانسه ناشی از متفاوت بودن مسیر رشد سیاسی است. در آلمان جابجایی از (اداره به سیاست) واز (سیاست به اداره) بسیار نادر است. بوروکرات ها در مجالس قانون گذاری حضور وسیع دارند.
عامل اصلی مطیع بودن مقامات اداری آلمان، اشتیاق مقامات عالی رتبه اداری به محدودیت های سیاسی، پیش بینی صحیح آنها و پرهیز از تقابل و تعارض با مقامات عالی استراتژیک می باشد.
مدیریت آلمانی ها
مدیران آلمانی در شرکتهای مختلف، با یکدیگر هم عقیده اند،((آدام اوپل)) صاحب کمپانی اوپل ، می گفت: من به همراه صاحبان کمپانی های بزرگ تولید اتومبیل در آلمان ، مانند بنز ، بی ام و ، آئودی و فولکس در نشستی که داشتیم همه بر این عقیده بودیم که ابتدا به جای رقابت با یکدیگر به این مسئله برسیم که کیفیت صنعت خودروسازی آلمان را در مقایسه با کشور های دیگر بالا ببریم ؛ یعنی زمانی که نام اتومبیل آلمانی بیاید ، همه به تعریف از آن بپردازند و آن گاه پس از این مرحله ، سعی کنیم به رقابت با یکدیگر بپردازیم.
آدام اوپل می گفت: من در پیشبرد اهدافم چند گام مهم را رعایت کردم،من به عنوان یک مدیر ، ابتدا باید مراقب دیگران باشم ، بدون آنکه آنان متوجه شوند با کارمندان خود ارتباط بر قرار کنم ، از کارمندان نظر خواهی کنم و دیدگاه آنان را مورد توجه قرار دهم ، همچنین کارمندان را در برنامه ریزی ، اجرا و همچنین پاداش سهیم سازم.
این در حالی است که (( کارل بنز)) مدیر کمپانی بنز می گفت: دانش ، دارایی فکری یک مدیر است که در میریت نوین ، از دارایی های سنتی ، سرمایه ای مهمتر خواهد بود.
کارل بنز می گفت: در امور اجرایی ، ضمن احترام به کارمندان نباید این دیدگاه وجود داشته باشد که مدیر توانمند نیست ، برای افزایش بهره وری باید قاطعیت داشت و پس از مشخص شدن اهداف ، قاطعانه به آن سمت حرکت کرد.
همچنین عدم قاطعیت یک مدیر ، باعث افزایش هرج و مرج و کاهش انگیزه و تقویت روحیۀ بی تفاوتی در بقیۀ افراد می شود ، پس برای افزایش بهره وری باید فرهنگ برخورد ، متناسب باشد.
ویژگیهای مدیریت مدارس آلمان
مدیریت نوین مدارس امروزه بسیاری از متفکران و متخصصان تعلیم و تربیت که طرفدار برداشت و دید نو در زمینهِ اصلاحات آموزشی هستند، براین باورند که برنامهریزی اصلاحات برای تجدیدنظر اساسی در عملکرد گذشته و کنونی نظامهای تعلیم و تربیت هرکشور، باید در پرتو بررسی پیشینهِ تاریخی تحولات آموزش و پرورش و تحلیل وضعیت کنونی نظام آموزشی و همچنین بررسی عملکرد آموزشی سایر کشورها و ممالک دنیا، صورت پذیرد، در این صورت میتوان با دیدی نو و جامع، عواملی را که موجب رکود فعالیتهای فرهنگی و علمی و شکلگیری دشواریهای کنونی نظام آموزشی شده است، شناسایی کرد.
نظام سیاسی جمهوری فدرال آلمان
نظام سیاسی جمهوری فدرال آلمان تجسم دومین نظام دموکراتیک در تاریخ آلمان است. پدیدآورندگان جمهوری فدرال در شورای پارلمانی و در قانون اساسی جدیدشان آموزه های شکست اولین دموکراسی، جمهوری وایمار، و دیکتاتوری ناسیونال سوسیالیستی را مَد نظر قرار داده اند. حمهوری فدرال آلمان فرزند جنگ بود. در سال 1949 قرار بود دموکراسی ابتدا تنها در قسمت غربی سرزمینی که دو پاره شده بود، برقرار شود. ولی قانون اساسی، که نخست به عنوان سندی موقت طراحی شده بود، بر هدف اتحاد مجدد در فرآیندی «خودمختار و آزادانه» نیز تأکید کرده بود.
ساختار فدرال آلمان
در ساختار سیاسی فدرال کشورآلمان یک تقسیم کار و تقسیم وظایف کاملا روشن بین دولت فدرال و دولتهای ایالتی وجود دارد.
هر ایالت قانون اساسی، پارلمان، قوه قضائیه، دولت و نخست وزیر وحتی پرچم مستقل خود را دارد. " قوانين مربوط به اتباع خارجه و مهاجرت، امور خارجه، حقوق شهروندان، دفاع از كشور، امور هواپيمايي، تأمين اجتماعي، امور پست و مخابرات، تابعيت و قوانين كيفري از مواردی هستند که در صلاحيت قانونگزاري دولت فدرال بشمار میآیند.
امور مربوط به شهرداريها، آموزش و پرورش، فرهنگ، رسانههاي همگاني، قوانين مربوط به پليس و نظم عمومي بخشي از حوزههاي صلاحيت قانونگزاري ايالتها ميباشد.
در ساختار سیاسی آلمان نهادی بنام " شورای فدرال ایالات" وجود دارد. یک نهاد 69 نفره متشکل از نمایندگان دولت های ایالتی به ریاست نخست وزیر هر ایالت. در این مجاس هر ایالت بین 3 تا 6 نفر نماینده دارد.
حکومت فدرالی آلمان دارای ترکیبی پیچیده است. این حکومت از یک دولت مرکزی فدرال و 16 دولت ایالتی تشکیل شده است. قانون اساسی بهدقت حوزهی اختیارات دولت فدرال و دولتهای ایالات را تعیین کرده است.
قانون اساسی خواهان برقراری سطح زندگی برابر در سرتاسر آلمان است. این سطح زندگی بهطورعمده با سیاستهای اقتصادی و اجتماعی شکل میگیرد. از همین رو این سیاستها بر اساس قوانین فدرال تدوین میشوند. دولتهای ایالتی انجام سه وظیفهی حکومتی را بهطورکامل به عهده دارند: امور مربوط به آموزش ـ که تاحدود زیادی بخش آموزش عالی را نیز در بر میگیرد ـ امنیت داخلی و امور مربوط به نیروهای انتظامی و خودگردانی محلی. ایالات با حضور در شورای فدرال موازنهی لازم میان اختیارات مجلس فدرال و مجالس ایالتی را در قانونگذاری فراهم میکنند.
تحولات سياسي آلمان پس از جنگ جهاني.
آلمانی ها با فروپاشی نظام دوقطبی در جهان خود را با وضعیت داخلی و خارجی کاملا جدیدی روبرو دیدند. در این دوران آنها از پویایی حوادثی که به فروپاشی اتحاد شوروی در پایان سال 1991 منجر شد، منتفع شده بودند. زیرا این تحولات نه تنها یکپارچگی سرزمینی دوپاره، بلکه برای اولین بار بعد از نیم قرن استقلال کامل را نیز برایشان به ارمغان آورد. برای آلمان متحد دوران چالش های غیر معمول آغاز شده بود. از یک سو می بایست بر مشکلات ناشی از شرایط جدید داخلی فائق آید و از سوی دیگر و هم زمان با آن خود را با نقشی جدید و تا آن زمان بی سابقه سیاست خارجی، که اکنون می بایست به عهده گیرد، مواجه می دید.
انتظارها از کشوری که با یک پارچگی مجدد و دست یافتن به هدف اعلام شده ی خود، از تحولات جهانی به طور خاص نصیب برده بود، زیاد بود. در بیان این انتظارها هم متحدان چند ده ساله ی این کشور سهیم بودند و هم کشورهای بلوک شرق سابق و هم ملل نیمه ی جنوبی کره ی خاکی، که در پایان قرن بیستم وارد دوره ای تازه از تحولات ساختاری شده بودند. این که نگاه ملت ها و حکومت ها متوجه آلمان شده بود، نه اتفاقی، که ناشی از نوسان های سیاست جهانی بود. از آن جا که رایش آلمان با جنگ جهانی اول مجموع سرزمین استعماری خود را از دست داده بود، هیچ یک از دو حکومت آلمان مجبور به در گیری با ملت ها در آسیا، افریقا و اقیانوسیه برای حفظ این تملکات در برابر خواست های استقلال طلبانه نبودند.
خطوط اصلی سیاست خارجی آلمان
حفظ توافقی همه جانبه در سیاست خارجی و تداوم آن یکی از مهم ترین خصوصیت های فرهنگ سیاسی در آلمان است. مهم ترین محورهای این توافق، از زمان صدارت کنراد آدناوئر، اولین صدر اعظم دولت فدرال، دوستی با ماورای بحار و پی گیری سیاست هم گرایی اروپایی و روابط خوب با همسایگان – و قبل از همه با فرانسه، که از آغاز دهه ی پنجاه در سرلوحه ی تلاش های آلمان در عرصه ی سیاست خارجی قرار داشته است. از سال های پایانی دهه ی شصت، به ویژه دوران صدارت عظمای ویلی برانت (1974 – 1969) جهت گیری سیاست خارجی آلمان به سمت غرب با سیاست ایجاد تعادل در روابط با لهستان و سایر کشورهای اروپای شرقی تکمیل شد. آلمان با روسیه نیز امروز رابطه ای استراتژیک دارد.
شالوده سیاست خارجی آلمان، که همه دولت های فدرال برای توسعه و تعمیق آن تلاش کرده اند، ادغام کشور در ساختارهای همکاری های چند جانبه است. همسایگان آلمان، بعد از تجربیات دو جنگ جهانی، از این خواست به عنوان رویکردی برای استحکام روابط آلمان با جامعه ی جهانی و کنترل این کشور در برابر اقدامات انفرادی و خود سرانه با جدیت حمایت کرده اند.
شاهدی دیگر بر درستی این رویکرد نیاز اولیه ی آلمانی ها به صلح، امنیت، رفاه و دموکراسی و هم چنین دست یافتن به این شناخت بود که ادغام کشورشان در جامعه ی جهانی پیش شرط وحدت دوباره ی آن است.
ايجاد فرصتهاي شغلي در آلمان
بر اساس گزارش موسسههاي پژوهشي اقتصادي آلمان، در اين کشور تا پايان سال 2011 بيش از 300هزار فرصت شغلي جديد ايجاد شد. بدين ترتيب تعداد شاغلان اين کشور به 40 ميليون و 900هزار نفر رسيد. در سال 2012 نيز بازار کار شاهد رشد مشابهي بود.
بحران اقتصادي در کشورهاي "ضعيف" عضو اتحاديه اروپا هم به اقتصاد آلمان لطمهاي وارد نميکند. البته اين گونه بحرانها ميتوانند در درازمدت براي اقتصاد آلمان خطرساز باشند. به عنوان مثال، افزايش بهره توسط بانک مرکزي اروپا باعث خواهد شد که سرمايهگذاري و رشد اقتصادي در آلمان کاهش يابد.
گزارش سالانه مهمترين موسسههاي پژوهشي اقتصادي آلمان براي برخي تصميمگيريهاي دولت اهميت ويژهاي دارد. بهويژه برآورد ماليات و پيشبيني رشد اقتصادي توسط وزارت اقتصاد، بر اساس اين گزارش صورت ميگيرند.
ویژگیهای مهم و بارز مدیریت آلمان :
1-داشتن اخلاق کاری و ارزش و مقام والای فردی در سازمان ،
2-تاکید برافزایش بهره وری وکیفیت بالای کالاها و خدمات تولیدی ،
3-توجه ویژه به آموزش و مدیریت در همه سطوح به مسایل فنی ،
4-نظام تصمیم گیری مشترک است بدین معنی که همکاری مدیریت با همه کارکنان متکی و الزامی است ،
5-نظام مدیریت کاملا متمرکز ، اتوکراتیک (فرد محور ) و سلسله مراتبی است ،
6-تثبیت و تحکیم موقیت در رقابت بر اساس رعایت کیفیت بالا در کالاها و خدمات ونه براساس قیمت ،
7-تاکید کمتر برمهارتهای برقراری ارتباط و اداره زیردستان.
رازهای موفقیت اقتصاد آلمان
آلمان قهرمان صادرات جهان است. هیچ کشور دیگری به اندازه آلمان محل تولد و خانه برندهای مطرح جهانی در عرصههای مختلف نیست. بسیاری از مشاوران و کارشناسان اقتصادی و بازرگانی به دنبال رازهای موفقیت آلمانیها هستند.
کشور آلمان از سال ۱۹۸۶ در مجموع ده بار قهرمان صادرات جهان شده است. صادرات کلید رفاه عمومی و موتور اصلی اشتغالزایی در این کشور است. این روزها که بسیاری از کشورهای اروپایی و همچنین آمریکا درگیر بحران یا رشد ضعیف اقتصادی هستند، بیش از هر زمان دیگری علاقه به کشف «نسخه کامیابی آلمان» افزایش یافته است. اما ریشههای این موفقیت کجاست؟
روزنامه آلمانی «فرانکفورتر آلگماینه سایتونگ” به این پرسش پرداخته است. به نوشته این روزنامه، در پاسخ به پرسش مزبور دو نکته را نباید فراموش کرد. نخست اینکه این موفقیت برآمده از یک عامل نیست. دوم اینکه این موفقیت را کارخانههای بزرگ به دوش نمیکشند. آمریکا چهار برابر و ژاپن دو برابر آلمان کارخانههای بزرگ دارند. حتی شمار کارخانههای بزرگ فرانسه هم از آلمان بیشتر است.
در واقع شرکتهای صنعتی متوسط رمز اصلی موفقیت اقتصاد آلمان هستند. هزار و ۳۰۷ شرکت از ۲ هزار و ۷۳۴ شرکت متوسط صنعتی که از تولیدکنندگان برتر در عرصه بینالمللی به شمار میروند، آلمانی هستند.
این تولیدکنندگان که «قهرمانان پنهان» نامیده میشوند، ۲۵ درصد محصولات صادراتی آلمان را روانه بازارهای بینالمللی میکنند. آلمان به ازای هر یک میلیون شهروند، ۱۶ «قهرمان پنهان» دارد. این رقم در فرانسه تنها ۱/۱، در آمریکا ۲/ ۱ و در ژاپن ۷/ ۱ است. تنها سوئیس و اتریش با ۱۴ شرکت متوسط به ازای هر یک میلیون شهروند، فاصله کمی با آلمان دارند.
اما چرا شمار این دست شرکتها در آلمان تا این حد بالاست. «فرانکفورتر آلگمانه تسایتونگ» برای پاسخ به این پرسش مفاهیمی را می شمارد که گاه در طرز فکر آلمانیها و تاریخ آنان ریشه دارند:
۱. شهرهای کوچک
بر خلاف کشورهای دیگری همچون فرانسه، آلمان تا پایان قرن نوزدهم میلادی نه یک کشور یکپارچه، بلکه مجموعهای از حکومتهای محلی بود؛ مناطقی که شهرهای کوچک هسته اصلی آنها بودند.
هر تولیدکنندهای که میخواست رشد کند باید پا را از شهر و منطقه خود فراتر میگذاشت و به نوعی «جهانی» میشد. این طرز فکر در آلمان سینه به سینه منتقل شد. تولیدکنندگان متوسط آلمانی بسیار زودتر از رقیبان خود وارد عرصه صادرات شدند.
۲. تخصص دیرپا
در بسیاری از مناطق آلمان از قرنها پیش ساعت ساخته میشد. این صنعت مادر صنعت مدرن برشمرده میشود. صدها شرکت آلمانی تولید لوازم پزشکی یا دستگاههای حساس اندازهگیری که انحصار این عرصه در سطح بینالمللی را در دست دارند از سنت ساعتسازی برآمدهاند. به گفته رئیس پیشین کنسرن زیمنس، غول صنعتی آلمان، این کشور صنایع مدرن و موفق خود در قرن بیستویکم را بر پایههایی بنا کرده که عمرشان تا قرون وسطی میرسد.
۳. توان خارقالعاده در نوآوری
بنا بر دادههای اداره ثبت اختراعات اروپا، شمار اختراعات ثبتشده آلمانیها نسبت به جمعیت این کشور دو برابر فرانسویها، چهار برابر ایتالیاییها، پنج برابر بریتانیاییها، ۱۸ برابر اسپانیاییها، ۵۶ برابر پرتغالیها و ۱۱۰ برابر یونانیها است. تنها سوئد و سوئیس که هر دو جمعیت بسیار کمتری نسبت به آلمان دارند، در این عرصه از این کشور پیش هستند.
۴. پایههای مستحکم تولید
آلمان بر خلاف بریتانیا و آمریکا به سنت تولید بنیادی وفادار ماند و پایههای تولید را حفظ کرد. این ویژگی تا چندی پیش به عقبماندگی تعبیر میشد؛ اما امروز مورد ستایش قرار میگیرد.
۵. دستمزد
درآمد آلمانیها در فاصله سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۰ افزایش چندانی نداشته است. این موضوع هزینههای تولید و در نهایت قیمت تمامشده کالا را پایین نگه میدارد و در نهایت محصول را در بازارهای جهانی رقابتپذیر میکند.
۶. فروش در داخل، دشوارتر از خارج
مهمترین رقیبان «قهرمانان پنهان» آلمان در داخل کشور و در بسیاری از موارد در شهرهای نزدیک هستند. این پدیده شرکتهای آلمانی را به سوی فروش محصول در بازارهای بینالمللی سوق داده است.
۷. ساخت آلمان
انگلیسیها در سال ۱۸۸۷ اجناس بی کیفیت را با تحقیر
ساخت آلمان میخواندند . این عبارت اکنون معرف یکی از بهترین محصولات دنیاست. تلاش آلمانیها برای بالابردن کیفیت، محصولات این کشور را به جمع بهترین محصولات در عرصه بینالمللی رساندهاست.
۸. زنجیره تولید
زنجیره کامل تولید محصولات مختلف در آلمان وجود دارد. این پدیده متخصصان عرصههای مختلف از کشورهای مختلف را در یک منطقه گرد هم میآورد. برآیند فعالیت بهترینها، بهترین محصول را میآفریند.
۹. تمرکز تولیدکنندگان
در بسیاری از مناطق آلمان نوع دیگری از تمرکز وجود دارد: شرکتهای فعال در عرصههای مختلف که در فاصله کمی نسبت به هم قرار دارند. چنین تمرکزی شبکهای از تأثیرگذاری و تأثیرپذیری را پدید میآورد و سبب میشود که کارفرمایان و بازاریابان به تقلید از یکدیگر دست به نوآوری بزنند.
۱۰. پراکندگی
در بسیاری از کشورهای جهان استعدادها در پایتخت یا در شهرهای بزرگ جمع شدهاند. در آلمان اما این تمرکز وجود ندارد و بسیاری از «قهرمانان پنهان» در ایالات مختلف مستقرند.
۱۱. سیستم آموزش فنی و حرفهای
سیستم آموزش فنی منحصر به فرد آلمان یکی از موفقترین سیستمهای فنی و حرفهای در جهان است. درستی این ادعا را آمارهای مختلف بینالمللی تأیید میکنند.
۱۲. موقعیت ممتاز جغرافیایی
حضور آلمان در قلب اروپا نه تنها ارتباط با کشورهای این قاره را تسهیل میکند، بلکه امکان برقراری ارتباط با شرق و غرب دور را هم فراهم میآورد. اختلاف گاه بیش از ده ساعت، ارتباط شرکتهای آسیایی و آمریکایی با یکدیگر را تا حدودی دشوار کرده است. این موضوع در مورد مسافرتهای کاری هم صادق است.
۱۳. جهانی فکر کردن
فعالیت مداوم در عرصه بینالمللی افق فکری آلمانیها را به آن سوی مرزهای این کشور میبرد. این موضوع سبب تولید محصولاتی میشود که در کشورهای مختلف طرفدار دارند. برخی از ویژگیهای شخصیتی آلمانیها همچون دقت و وقتشناسی نیز از دیگر دلایل موفقیت آنان شمرده میشود.
منابع و مآخذ : کتاب های مدیریت تطبیقی ،مجلات ونشریات مرتبط با موضوع و سایت های اقتصادی و مدیریتی.