تعریف مدیریت مشارکتی
مشارکت : مشارکت عبارت است از چالشی ذهنی و عاطفی که افراد را بر می انگیزد تا داوطلبانه، برای تحقق اهداف مورد نظر سازمان، همکاری نموده و در مسؤولیتها و نتایج حاصله سهیم شوند.
مدیریت مشارکتی : مدیریت مشارکتی یک شیوه یا روش مدیریتی است که با توجّه به سطح آمادگی کارکنان، به منظور ایفای نقش حقیقی ایشان به عنوان عضو مفید و موثر سازمان، کارکنان را در همه فعالیتهای مربوطه مشارکت داده و از توانایی های ایشان جهت انجام امور و نیل به اهداف سازمانی بهره میگیرد.
مدیریت مشارکتی شیوه ای است که کلیه افراد سازمان را به صورت واحدهای زنده و متاثر از یکدیگر در نظر می گیرد. در این نوع مدیریت، مدیر علایق، آرا و پیشنهادهای کارکنان را مورد توجه قرار می دهد و آنان را با پشتیبانی مناسب به بهبود روش های انجام کار تشویق می کند.
مدیریت مشارکتی رهیافتی جامع برای جلب مشارکت فردی و گروهی کارکنان در جهت حل مسائل سازمان و بهبود مستمر در تمامی ابعاد است. مدیریت مشارکتی، ارتباط دائم، متقابل و نزدیک بین مدیریت ارشد و کارکنان است . مشارکت کارکنان در کارهایی که به خود آنها مربوط می شود ، مشارکتی داوطلبانه ، ارادی و آگاهانه خواهد بود. این درگیری ، شخص را تشویق می کند که به تحقق هدف های سازمان کمک کند و در مسئولیت ها و پیامدهای آن سهیم شود.
نظام مدیریت مشارکتی یکی از نظامهای مدیریتی پویاست که نقش مهمی در توسعه منابع انسانی سازمانها ایفا میکند. نظام پذیرش و بررسی پیشنهادها به عنوان یک ابزار اجرایی مدیریت مشارکتی است. در این نظام کلیه افراد سازمان درباره روشها و حل مسائل و ارتقاء بهرهوری فعالانه اندیشه کرده و حاصل آنرا در قالب طرحها و پیشنهادها به سازمان ارائه میکنند.
مزایای مدیریت مشارکتی
نگهداری نیروی انسانی توانمند : مدیریت مشارکتی بازوی توانمندی در حل مساله ترک خدمت کارکنان بویژه ترک خدمت کارکنان دانشی است.. سازمانهایی که از توان پاسخگویی به نیازهای این گروه برخوردار هستند به احتمال زیاد شانس بیشتری در به دست آوردن مزیت رقابتی قابل توجهی در حوزه استخدام نیروی انسانی خواهند داشت.
انگیزش نیروی انسانی: مهمترین دلیل در توجیه این رویکرد این است که به موازات افزایش میزان مالکیت نیروی کار بر پروژههای سازمان، میزان دقت آنان بر فرآیند اجرای پروژه افزایش مییابد. اگر نتایج خوب باشد، احساس خوشایند موفقیت در آنان ایجاد خواهد شد و اگر نتایج چندان مثبت نباشد، نیاز به قبول مسوولیت بیشتر در آنان ترغیب خواهد شد.
حل مسائل تصمیمگیری: همانگونه که از ضربالمثل «یک دست صدا ندارد» بر میآید، هرچه توانمندیهای ذهنی مورد استفاده در حل و فصل مسائل بیشتر باشد، فرآیند رفع مشکل سریعتر و بهتر پیش خواهد رفت
افزایش پویایی کسبوکار: نیروی انسانی در عصر حاضر قدرت انطباقپذیری بیشتری با وظایف شغلی خود دارد و البته از توان بر عهده گرفتن نقشهای متعددی نیز برخوردار هستند. بنابراین، کسبوکارهای مدرن میتوانند سرمایهگذاریهای بیشتری را در قالب طراحی وظایف شغلی پویاتر در این حوزه انجام دهند.
۵- ایجاد روحیه کار تیمی: مهمتر از تمامی نکات اشاره شده، مدیران باید در قدم نخست نیروی کار خود را به صورت هماهنگ و متحد هدایت کنند. مدیران مشارکتی زمان کافی را برای تعامل با کارکنان اختصاص میدهند و به نظرات آنان به خوبی گوش فرا میدهند، این ویژگی آنان را در ایجاد تفاوتی آشکار در نوع مسائل و چالشهای روزمره کارکنان و در نهایت در انجام هماهنگی بیشتر در مسیر تحقق ماموریت کلی سازمان یاری میکند.
اهداف مدیریت مشارکتی
هر برنامه یا طرحی دارای اهدافی می باشد مدیریت مشارکتی نیز به عنوان یک برنامه منظم دارای اهداف زیر می باشد:
۱- شنیدن صدای دیگران را آسان می سازد: ساختار اغلب ساختمان ها به گونه ای است که مردمان در آنجا حضور فیزیکی دارند ولی از اندیشه و آرزوهای آن ها استفاده نمی شود. مدیریت مشارکتی ساختار سازمان ها را به گونه ای تغییر می دهد که نه تنها اندیشه وصدای کارکنان در سازمان به خوبی شنیده می شود، بلکه به عنوان راهنمایی برای هدفگذاری مؤثر مورد استفاده قرار می گیرد.
۲- احساس مالکیت را فراهم می کند: هرگاه انسان در پدید آوردن و ایجاد چیزی سهیم گردد، احساس تملک نسبت به آن دارد و از آن حمایت و پشتیبانی می کند و در حفظ و بقای آن می کوشد.
۳- حاشیه نشینی را از میان می برد: انسان موجودی اجتماعی است. تعالی و رشد او در گرو مشارکت و همراهی با سایرین است، در صورتی که افراد در حاشیه قرار می گیرند، حرکت سازمانی از توانایی های آنان محروم می ماند.
۴- ناتوان را نیرومند می سازد: مشارکت انسان را به درون فعالیت های گروهی کشانده و بستر لازم را برای به کارگیری استعدادها و پرورش آن ها فراهم می کند.
۵- فرهنگ سکوت را می شکند: مشارکت انسان در فعالیت های اجتماعی، لاجرم او را وادار به ایجاد ارتباط و تبادل افکار، اندیشه و بیان خواسته هایش می کند و به طور کلی فرهنگ سکوت را می شکند و احساس ناتوانی، از بین رفته و اعضای سازمان به افرادی فعال و خلاق تبدیل می گردد.
خلاصه و جمعبندی
مدیریت مشارکتی عبارت است از به وجود آوردن فضا و نظامی توسط مدیریت که تمام کارکنان و مشتریان و مشاوران یک سازمان در روند تصمیم گیری و حل مسائل و مشکلات سازمان با مدیریت همکاری و مشارکت جویند. در واقع این نوع مدیریت میخواهد از ایدهها، پیشنهادها، ابتکارات، خلاقیتها و توان فنی و علمی کارکنان و مشتریان در حل مسائل و مشکلات سازمان و بهبود مستمر فعالیتهای آن استفاده نماید. آهنگ فعلی تغییرات آن چنان عظیم است که تاخیر در پاسخ به آن ممکن است بسیارگران و حتی فاجعه آفرین باشد. شرکتها و دولتها همه روزه به این دلیل ورشکسته میشوند که در سازگار کردن خود با این تغییر کوتاهی کرده یا بسیار کند عمل کردهاند.
سازگار شدن با تغییرات سریع جاری به تعدیلهای مکرر و بزرگی در نوع کارها و نحوه انجام آنها نیاز دارد. بنابراین، باید ابتدا تفکر را متحول کرد تا در عمل این تغییرات ظهور کند. مشارکت کارکنان در مدیریت، سازمان را توانمند میکند که خود را با سرعت بیشتری با این تحولات هماهنگ نماید. مشارکت فکری کارکنان و مشتریان با مدیریت و بهبود مستمر در سازمان با پیادهسازی «نظام پیشنهادها» قابل اجرا است بهترین راههای استفاده از فکر بشر و این سرمایه بزرگ خلقت، اجرای نظام پی روحیه کنجکاوی و کنکاش در انسان، زمینه ساز روند و فرایند خلاقیت اوست. این روحیه باعث میشود تا انسان به میزان شناخت خویش و در جهت کمال جویی، همه چیز را ابتدا مورد سؤال قرارداده و درصدد یافتن پاسخی قابل دفاع برآید و به این ترتیب به نوآوری دست یابد.
منبع: سایت پارس مدیر، آرش حبیبی.