سخت است که آسایش شخصی، خانوادگی، رویاها، تفریحات، برنامه ها و تصمیمات فردی را گاهی در اولویت قرار نداد!
باید بدانیم، رهبرانی، 10 سالگی، 20 سالگی و ... و چند ده سالگی سازمانشان را جشن میگیرند که اهداف سازمانی را قربانی اهداف و رویاهای شخصی نکند.
دام دوم: مهرطلبی
مدیر فروش جدیدی استخدام کرده اید. چند ماه از شروع کار گذشته و روال مطابق با برنامه فروشی که ارائه شده نیست. روابط شما خوب و صمیمی است. او تمام تلاشش را میکند اما از تارگت ها جا مانده اید!
آیا به او هشدار میدهید، زمان مشخصی را برای جبران اعلام میکنید و در غیر آن صورت عذرش را میخواهید؟
یا هیچ نمیگویید و فرصت دیگری به او میدهبد؟
مهرطلبی از جمله ی دام هایی است که مدیران عامل در آن گرفتار میشوند. مدیرانی که اهداف سازمان و برنامه های آن را قربانی دوستی و محبتی میکنند که از کارکنان خود دریافت کرده اند. این مدیران نباید فراموش کنند که مهم ترین وظیفه یک مدیرعامل تحقق رویای مشتری است! نه مهرورزی و مهرطلبی!
دام سوم: تصمیم گیری در قطعیت! مدیرعاملی که تا حصول نتیجه قطعی، تصمیم خود را به تعویق می اندازد
آیا شما مدیر نکته سنج و ریزبینی هستید؟ به این نکته سنجی، دقت و وسواس خود می بالید؟ آیا تا شواهد و نتایج کامل نشود هیچ تصمیمی نمیگیرید؟
این دام و وسوسه سومی است که مدیران دچار آن میشوند! پرداختن به جزئیات، به تعویق انداختن تصمیم، وسواس و ریسک پذیری پایین!
این مدیران گاه آنقدر درگیر جزئیات و تکمیل اطلاعات میشوند و تصمیم گیری خود را به تعویق می اندازند که رقیب، محصول را وارد بازار کرده و فرصت را از آن ها میرباید. یک مدیر باید توانایی ریسک کردن و تصمیم گیری در عدم قطعیت را داشته باشد.
تصمیم گیری اصلی ترین توانایی یک مدیر است. یک مدیر مردد، از کسب و کار جا میماند!
دام چهارم: اصرار به هم آوایی در سازمان
حال و هوای جلسات شما در سازمان چگونه است؟ آیا جلسات با صلح و آرامش برگزار میشود؟ یا مدیران یکدیگر را، سازمان را و شما را به چالش میکشند؟!
شما به دنبال چه نوع جلساتی هستید؟ آیا به نظر شما تنش در جلسات، بین افراد کدورت ایجاد میکند؟ آیا از ایجاد چالش پرهیز دارید و میخواهید آرامش حاکم بر سازمان محفوظ بماند؟ چقدر در گفتگو ها شفاف و صادق هستید و چقدر فضای گفتگوی انتقادی را باز میگذارید؟
یکی از تله هایی که مدیران عامل در آن گرفتار میشوند همین است. هیچ مدیری دوست ندارد فضای سازمانش متشنج و پر از چالش باشد. هیچ مدیری دوست ندارد روابط افراد در سازمان کدر و توام با دلخوری باشد. اما باید بدانید سخن نگفت آفت هر رابطه ای است و روابط کاری از آن مستثنی نیست.
در زبان انگلیسی تشبیهی هست تحت عنوان "فیلی در اتاق!"...این تشبیه شرایطی را عنوان میکند که موضوع مهمی در میان است و همه از آنگاهند اما کسی حرفش را نمیزند! انگار که فیلی در اتاق باشد و هیچ کس به روی خود نیاورد!
نقدینگی سازمان به مشکل خورده و کسی در جلسه سازمان به آن اشاره نمیکند، مبادا مدیر داخلی به مدیر مالی خرده بگیرد و مدیر مالی با مدیر فروش برخوردی داشته باشد! کمپین تبلیغاتی اخیر شرکت یک افتضاح سازمانی بوده، کسی حرفش را نمیزند مبادا مدیر تبلیغات شماتت شود و به مدیرعامل گله کند! گویی فیلی در اتاق است، آن هم درست روی میز جلسه و کسی از آن حرف نمیزند!
دام پنجم: من اشتباه کردم
اعتراف سخت است، اعتراف به اشتباه برای هیچ کس ساده نیست، به خصوص برای مدیرعاملی که در راس یک سازمان قرار دارد و خود را قهرمان آن مجموعه میداند!
باید بدانیم که رهبران هم اشتباه میکنند و رهبران موفق آن هایی هستند که جسارت آن را دارند تا مقابل همه بایستند و بگویند که: "اشتباه کردم!"
در طول این کارگاه یک ساعته، مدیران عامل تجربیات خود را در خصوص دام ها و وسوسه هایی که سر راهشان بوده، با هم به اشتراک گذاشتند. جناب آقای دکتر سیاری، این بخش از برنامه را با یک سوال از مدیران به پایان رساند: "بهترین روز شغلیتان چه روزی بوده؟"
منبع: سایت مدرسه عالی کسب و کار ماهان> اخبار > تور مدیریتی مدیران عامل.